عقربههای ساعت ایستاده بود؛ انگار زمان جلو نمیرفت، 6 صبح را نشان میداد اما در دلم ولوله بود که نکند جا بمانم از هیئت؛ از کودکی صبح روز عاشورا بیقرار میشوم؛ بیتاب این بلایی که سر خواهرم زینب (س) آمده است.