آقا جانم میدانی که گره در کارم افتاده که سالیان سال است من را نطلبیدی؛ گوشه چشمی هم ما را نگاه کن.
رفیقم همیشه میگوید: از دست خودش و دیگران و نیشتر روزگار و بلاتکلیفیها به پدرش پناه میبرد.