پیرغلام محمودآبادی در گفتوگو با قلم شمال؛ با اشاره به اینکه از کودکی با صدای عموی بزرگوارام که از خادمان و تعزیهخوانان سیدالشهدا بود؛ راه عاشقی حسین را انتخاب کردم، اظهار کرد: شروع مداحی من از 1347 پنجاه و سه سال پیش بود که هیجده سال سن داشتم.
وی افزود: بهصورت خود جوش نهجالبلاغه، قرآن ومداحی را به لطف اهل بیت (ع) شروع کردم و با توکل به خدا و سیدالشهدا که راهنمایم بودند؛ در مسیر نوکری قدم برداشتم وتا امروز به همان صورت سنتی میخوانم.
این پیرغلام محمودآبادی تصریح کرد: من هر چه دارم از مادر ساداتم است؛ تمام فرزندان مادرم بعد تولد مردند بههمین خاطر او مرا نذر سید الشهدا کرد و بنا بر وصیت ایشان از اول محرم تا اول صفر لباس مشکی میپوشم.
یداللهی ادامه داد: از برکت سیدالشهدا واز دعای خیر پدر و مادر؛ شدم نوکر اهل بیت (ع)؛ سوادم تا مقطع پنجم دبستان بود اما صدای خیلی خوب داشتم؛ این صدا را از عموی خودم که بهترین تعزیهخوان مازندران بود و پدرم که مداحی میکرد به ارث بردم.
وی خاطرنشان کرد: من با خدا عهد کردم پولی برای مداحی سید الشهدا نگیرم و نگرفتم؛ در طول این سی و هفت سال در تمام شهرهای مازندران مداحی کردم و هنوز در هیچ یک از مراسمات تقاضای پولی نکردم اگر هم چیزی میدادند به عنوان تبرک بود.
این پیرغلام محمودآبادی اولین مشوق خود را آقا سید رضا سلیمانی متولی ابوالفظلی روستای معلمکلا دانست و گفت: این بزرگوار برای تشویق من عبایی برایم خرید که هنوز از ایشان به یادگار دارم.
یداللهی ادامه داد: اهالی روستا هم مرا تشویق میکردند؛ هر جا مرا دعوت کنند من برای خوندن میرم حتی اگر دو نفر مستمع داشته باشد؛ کما اینکه این اتفاق افتاده و من برای دو نفر هم مداحی کردم.
وی یادآور شد: من برای جمعیت نمیخوانم برای دیوار هم به عشق سید الشهدا میخوانم شغل من مداحی نیست کشاورزم اما سالهای دلم با سیدالشهدا گره خورده است.
این پیرغلام محمودآبادی از خاطرهای در زمان مداحی خود میگوید: سال هشتاد و هفت با صدای بلند در شب هفتم محرم برای آقا ابوالفضل میخواندم که همان شب سکته کردم و رفتم کما رفتم؛ به بیمارستان امام رضا منتقل شدم اما گفتند خوب نمیشود؛ مجدد به بیمارستان شهید رجایی منتقل شدم اما پزشکان گفتند که امیدی نیست و نهایت دو ساعت زنده میماند.
یداللهی در ادامه بیان کرد: دو ساعت شد ده ساعت و تا شب شام غریبان زنده ماندم؛ برای دو فرزندم عروسی گرفته بودم و کلی قرض داشتم؛ در آن عالم متوسل شدم به دختر سه ساله سیدالشهدا؛ گفتم به پدر بگو این نوکر تو مقروض است و اگر اینگونه بمیرد خوشایند نیست.
وی گفت: به یکباره دیواری باز شد؛ دختری اومد؛ هدیهای به من داد و من شفا پیدا کردم و تا امروز زندگیم را مدیون اهل بیت (ع) هستم.
این پیرغلام محمودآبادی در پایان با اشاره به اینکه اگر زیر چتر اهل بیت باشی همیشه موفق خواهی شد، گفت: توصیه من به جوانها این است که پاک و با صداقت باشند؛ دروغ نگویند و همواره در مسیر راه درست و با توسل به سیدالشهدا زندگی کنند.