به گزارش “خط شمال” دختر نوجواني را با حالي پريشان در خيابان در حال پرسه زني بود را شناسايي و به کلانتري 13 زيراب تحويل دادند وقتي از او علت حضورش را در خيابان جويا مي شوند.
او مي گويد: دائماً اين جمله را تکرار مي کرد «من جرمي مرتکب نشده ام» در حقيقت خانواده اي ندارم که برايشان مهم باشم. از زماني که چشم ام باز مي شد پدر و مادرم دائماً باهم درگير بودند و سر موضوع هاي کوچک باهم گلاويز مي شدند.
بيشتر اختلاف آنها بر سر بيکاري پدر و مصرف مواد بود که هميشه با مادرم بحث شديدي مي کرد که در نهايت حدود 3 سال قبل باهم طلاق گرفتند.
مادرم هشت ماه پيش ازدواج کرد متاسفانه ناپدري ام به خودش اجازه مي داد که درب اتاق را ببندد و مرا بي رحمانه به بهانه هاي واهي بزند. روز قبل وقتي که مرا مورد کتک کاري قرار داد به مادرم گفتم که از وي طلاق بگيرد و دوباره خودمان باهم زندگي کنيم مادرم به من گفت که من عاشقش هستم و نمي توانم بخاطر شما ازش جدا شوم. من در آن خانه آرامش ندارم و نمي دانم چكار كنم و كجا بروم.
مامورين كلانتري او را براي دريافت راهنمايي از مددكار كلانتري هدايت مي كنند . دختر جوان به مشاور كلانتري مي گويد : :«دوست دارم از خانه فرار کنم و جاي خيلي دوري بروم که هيچ کس نتونند مرا پيدا کند.» همه ي بدبختي هاي ما به خاطر پدرم است از بچگي هميشه او را پاي منقل و در حال استفاده از مواد ديده ام پدرم كار نمي كرد و مادرم با روز کارگري زندگي را مي گذراند .
مادرم به خاطر روز کارگري، وقتي براي من نمي گذاشت نه از پدر محبت مي ديديم و نه از مادر، بيشتر اوقات هم پدر و مادرم با بحث و کتک کاري شديدي داشتند. 11 ساله بودم که پدر و مادرم از هم جدا شدند و و مادرم هشت ماه پيش مجدداً با يک فرد سارق، کلاهبردار و معتاد مجدداً ازدواج کرد.
در طول قبل از ازدواج دوم مادرم که بهترين دوران زندگي ام بود و با حضور ناپدري تمام خوشي ها از بين رفت من و مادرم که با هم مستاجر و تحت پوشش کميته امداد امام (ره) بوديم مادرم هشت ماه پيش ازدواج کرد متاسفانه ناپدري ام به خودش اجازه مي داد که درب اتاق را ببندد و مرا بي رحمانه به بهانه هاي واهي بزند.
روز قبل وقتي که مرا مورد کتک کاري قرار داد به مادرم گفتم که از وي طلاق بگيرد و دوباره خودمان باهم زندگي کنيم مادرم به من گفت که من عاشقش هستم و نمي توانم بخاطر شما ازش جدا شوم .
من با مادرم اتمام حجت کردم که يا مرا انتخاب کند و يا شوهرش را، که بدبختانه ايشون شوهرش را انتخاب کرد به همين خاطر من تصميم به فرار از خانه کردم نمي دانم که آيا با دوست پسرم زندگي کنم يا با خاله ام و يا اينکه به خونه دوستانم بروم.
نظريه کارشناس: چگونگي روبه رو شدن مراجع با اين بحران شديد، برايش سنگين بود، با توجه به توانايي ها و اطلاعات به دست آمده از شرح حال مراجع دريافتم که از بهره هوشي بالايي برخوردار و فردي داراي اعتقادات تقريباً ضعيف مي باشد.لذا براي حل اين بحران، تلاش مضاعفي انجام دادم.
بعد از چند جلسه واقعيت درماني و تغيير در بينش مراجع و پذيرش اين مسئله که مادرش بنا به گفته خودش و دايي کوچکتر وي، او را پذيرا نمي باشد، جلسات مشاوره اي را برگزار و سپس با تکيه بر نقاط قوت وي و با توجه به عدم حضور مادر در جلسات مشاوره از خودش به عنوان يک پل جهت تغيير در روند زندگي استفاده کردم.
با توجه به اين موضوع مراجع ابتدا به صورت موقت چند روزي در خانه خاله و دايي بزرگترش حضور داشته است. در آخرين جلسه با اداره بهزيستي و اورژانس اجتماعي جهت پذيرش وي براي ادامه تحصيل و زندگي خود هماهنگ کردم، لذا به مراجع پيشنهاد شد در همان اقامتگاه اداره بهزيستي ادامه تحصيل دهد.
تشخيص: نوجواني مقطعي براي گذران بحران و تشکيل هويت است که اگر با تنش و فشارهاي گوناگون و بيش از حد همراه شود، مي تواند فرد نوجوان را براي اجتناب از اين فشارها و اقدامات ناخوشايند به يک تصميم غير عقلاني و غير منطقي برساند.
از آن جا كه دوره نوجواني و جواني با طغيان شديد هيجانات و ميل به استقلال طلبي شناخته مي شود بايد دقت كرد كه فرزندان بسياري از تصميم هاي خود را بر مبناي شرايط رواني خود مي گيرند. اثبات شده بخش عمده اي از انگيزه فرار از خانه مرتبط با شرايط فشار و استرس هايي است كه فرد در خانه تحمل مي كند و راهي براي آن پيدا نمي كند.
تهيه و تنظيم: کارمند مطهره مهدوی ـ مشاور و مددکار کلانتری 13 زيرآب شهرستان سوادکوه
لینک کوتاه : https://khateshomal.ir/?p=15695