به گزارش “خط شمال” آخر قرار است پسر غرور آفرین امالبنین وارد میدان جهاد شود تا الگویی باشد برای جوانان عاشورایی، این همه عظمت را فراموش نخواهیم کرد؛ هر ساله با نوای “یا حسین” و نزدیک شدن به ماه محرم بساط روضههای حسینی پهن میشود و مردم دیار علویان با آغوش باز پذیرای عزاداران حسینی میشوند.
باید گفت ماه پربرکت محرم چراکه سالار شهیدان شفا میدهد و حاجت روا میکند؛ چه وصفی بالاتر از این که یک دست، از پیر و جوان تا کودک و بزرگسال با پیراهن مشکی مجلسدار جگر گوشه حضرت زینب (س) میشوند.
ناخودآگاه از شلوغی ذهنم بیرون پریدم؛ لباس مشکی بر تن کردم و چادرم که یادگار مادرمان فاطمه زهراست را بر سر نهادم؛ رهسپار عزاداری برای سالار شهیدانم؛ چه سعادتی که امسال نیز زنده ماندم و رخت عزای حسین را پوشیدم.
نزدیک و نزدیکتر که میشدم، پرچمهای مشکی با نام امام حسین (ع) در دست نوجوانان عاشورایی دیار علویان چنان در صفهای اول عزاداری خودنمایی میکند که رعشهای به بدن میاندازد؛ عجب نوایی و عجب حال و هوایی.
با بوی اسپند و رد شدن از خون گوسفند قربانی که نذری پیرغلام محله بود؛ پشت هیئت اشک ریزان و سینهزنان مسیر عاشقی را آغاز کردیم؛ “یا قمر بنی هاشم ” تو میدانی و جوانانمان؛ این صدای مادری بود که در پشت دسته شنیده میشد و نشان از ارادت و توسل بینهایت مادرمان به قمر بنی هاشم؛ نویدی خوب، چراکه بنیان خانواده و ستون ساخت فرهنگ دینی در خانواده مادر است.
چقدر لباس مشکی برازنده جوانان عاشورایی شهرم است؛ شدند افتخار و برای سالار شهیدان عزاداری میکنند؛ غافل نمانیم از نذریهای کوچک تا موکبهای پذیرایی برای عزاداران؛ این اندازه حس و حال خوب رو در هیچ کجا و هیچ تاریخی نمیتوان دید.
ذوق و شوق کودکان عاشورایی دهه نودی برای زنجیر زدن تماشایی بود؛ گوشهای از خیابان منتهی به مصلی خادمان امام رضا علیه السلام پذیرای هیئتهای عزادار بودند؛ اینجا آب بود و تشنگی معنا نداشت؛ کودکان شیرخوار نیز در آغوش مادر جای گرفته با شکمی سیر از شیر و سایه چادر مادر در مسیر عزاداری راهی بودند.
عشق به حسین کوچک و بزرگ نمیشناسد
کلمات را با خود زمزمه میکنم؛ کارمان سخت است چراکه دلمان یک دل سیر اشک و آه میخواند و فکرمان در پی ردیف کردن کلمات و معنا و جان دادن برای نوشتن گزارش؛
باید سوژهای عالی باشد؛ با او مسیری را هم قدم شدم؛ با پای برهنه و مخزنی سنگین در پشتش، بین عزاداران راه میرفت؛ گرد سفید میانسالی بر موهایش نشسته بود و با لبانی خشک و صورتی قرمز از داغی آفتاب اما مهربان گلاب بر سر و صورت عزادار حسینی میپاشید.
او خود را گلابپاش آقا امام حسین (ع) معرفی میکند و میگوید: 20 سال است که به سر و صورت و پاهای برهنه عزاداران گلاب میپاشم تا کمی خنک شده و بوی گلاب آرامش جانشان باشد.
سید محمد حسینی که خود را از خادمان سالار شهیدان میداند؛ عشق به اباعبدالله را برکت زندگی مردم دانسته و نذری او هر ساله گلاب پاشی است.
وی گفت: عاشقانه نوکری عزاداران حسینی را میکنم؛ دیدن زنجیرزنی و ارادت جوانان شهرم به سید الشهدا آرامشی برایم رقم میزند که امیدی میشود برایمان.
گلابپاش آقا امام حسین (ع) خاطرنشان کرد: تکههای کوچکی از پارچههای سبز را به نیت سید الشهدا چهار روزی لای قرآن میگذارم و در روز عاشورا کسانی که از سالهای قبل نذر کرده بودند نزد من آمده و پارچه سبز را میگیرند.
حسینی ادامه داد: این نذریهای کوچک به اعتقادات قلبی ما به امام حسین (ع) برمیگردد و نشان از دلدادگی مردم مازندران به سالار شهیدان است.
دختر کوچکی با تعارف شربت خنک رشته گفتوگوهایمان را برید؛ از سید محمد خداحافظی کردم؛ لیوان شربت را نوشیدم “یا حسین، فدای لب تشنهات” بوسهای بر دستان کوچکش زده و با ذکرِ هیئت همراه شدم.
عطر قرآن در سرسرای دل عزاداران پیچید؛ به مصلی که رسیدم از پیر و جوان و کوچک و بزرگ در پی استراحتی کوتاه و آماده شدن برای نماز ظهر عاشورا شدند اما من همچنان چشمانم دو دوی عزاداران؛ عاشقانی که شاید هر کدام داستانی بلند از دلدادگی خود داشته باشند.
روضهخوان، وسط کوچه نوای “یا حسین” سر میداد
نگاهم سمت ابولفضلی حسینیه و سربند “یا ابولفضل” پیرغلام شهرم ایستاد؛ با قدمهای آهسته جلو رفتم تا از نزدیک چهره او رو ببینم؛ صبور و نهایت عشق.
میهمان جرعهای از آب که در کوزهاش بود؛ شدم، باید بهگونهای سر گفتوگو باز میشد اما او خود آغاز کننده صحبتهایمان شد.
علی پهلوان پیرغلام شهرم از اردات خود به آقا اباعبدالله میگوید: 10 ساله بودم که نوکری برای آقا امام حسین (ع) را شروع کردم؛ آن زمان در منزل پدریم در دهه اول محرم پذیرای عزاداران بودیم.
او ادامه داد: کودکی من زنجیر و طبل و سنج نداشتیم؛ روضهخوانی در وسط کوچه نوای “یا حسین” سر میداد و عاشقان نیز سینه میزدند.
پیرغلام سرخرودی از ارادت مردم دیار علویان به پوشیدن لباس مشکی در ماه محرم گفت: تمام سال عزادار حسینیم و نزدیک ماه محرم خود را آماده برگزاری مراسم عزای سالار شهیدان میکنیم؛ لباس مشکی برازنده جوانان و بزرگان شهرم است.
پهلوان با اشاره به تفاوتهای برگزاری مراسم سید الشهدا از گذشته تا به امروز عنوان داشت: مردم در گذشته اطلاعات زیادی نداشتند اما امروز خدا رو شکر از حسین همه جا گفته میشود و نسل جدید به حقیقت عاشورا پی بردهاند.
وی خاطرنشان کرد: باید با فرهنگسازی مناسب و به کار گرفتن کارشناسان، جوانان را با مسیر راه امام حسین (ع) بیشتر آشنا کنیم تا الگوی زندگیشان باشد.
پیرغلام سرخرودی تاکید کرد: باید در راه امام حسین (ع) مقاومت و صبوری کرد؛ باید مرد و زن غیرت داشته باشند؛ تا در قیامت کارنامه رفوزگی نگیرند.
پهلوان به مادران امروز و آینده توصیه کرد که در تمام سال به یاد آقا اباعبدالله در منزل خود روضه داشته باشند؛ الگویی برای فرزندان خود شوند و کودکان حسینی بار بیاورند.
صدای اذان درحیاط مصلی پیچید؛ با پیرمرد مهربان خداحافظی کردم و آماده برای خواندن نماز ظهر عاشورا؛ یقینا رمز جاودانگی این واقعه حزنانگیز، اصالت بود که با وجود گذر زمان نه تنها غبار فراموشی بر این حادثه ننشت بلکه درخشانتر در قلبها زنده است.