به گزارش “خط شمال” سالهای جبهه و جنگ پُر از خاطرات حضور جوانان و نوجوانان غیور ایران زمین است که همواره به وجودشان باید افتخار کرد؛ خاطراتی را یادآور هستیم که درسهایی چون ایثار، از خودگذشتگی، شهادت، وحدت، فداکاری، صبوری و مقاومت را به ما میآموزد.
خاطراتی از جنس مشق عشق که از زبان راویان و رزمندگان دفاع مقدس، بارها و بارها شنیدنش لذت دارد، نوجوانان ۱۲ و ۱۳ سالهای که به جای حضور در کلاس درس و شنیدن صدای معلم، در پشت خاکریزها، صدای خمپاره شنیدند تا امروز ما در آرامش کامل باشیم.
نمونه این مردان شجاع و رزمنده فداکار، «محسن خاکزاد» است، زمانی که کنارشان بودم، خاطرات زیادی از آن زمان داشتند. این رزمنده دفاع مقدس اهل مازندران با ۵۴ سن که از ۱۲ سالگی با دستکاری شناسنامه خود راهی جبهه حق علیه باطل شد.
محسن خاکزاد در گفتوگو با خبرنگار ما ضمن تبریک آغاز هفته دفاع مقدس و گرامیداشت یاد و خاطره شهدا اظهار کرد: دفاع مقدس میتواند در تمامی عرصههای مورد نیاز کشور، هم عبرت باشد، هم آموزههایی که منتهی به سعادت خواهد شد.
وی با اشاره به اینکه حدود ۷ سال بعد از عملیات آزاد سازی خرمشهر تمام عملیاتها را در جبهه حضور داشتم، افزود: در تاریخ جنگهای دنیا، افراد بسیار بودند که بدون هدف متعالی یا جنگیدند و یا در موضع دفاع کشته شدند اما هیچیک از آن، مقام شهید را بر جای نگذاشت.
همرزمی با شهید همت و شهید صیاد شیرازی
این رزمنده دوران دفاع مقدس که دو بار در جزیره مجنون با شهید همت که فرماندهشان بود و چندین بار با شهید صیاد شیرازی در عملیاتهای مختلف همرزم بود، با بیان اینکه اولین زمان زخمی شدنم در جبهه، سال ۶۳ اطراف شلمچه و دومی در سال ۶۵ شرق دجله والفجر ۸ بود، تصریح کرد: در ایران حملات زیادی از جانب بیگانگان صورت گرفت اما اهداف پادشاهان بر محور سلطنت بود تا تخت پادشاهی بماند؛ جنگ تحمیل شده به نظام نو پای جمهوری اسلامی ایران موجب شد تا ارزشها از ضد ارزشها و دوست از دشمن جدا شود.
خاکزاد ادامه داد: دفاع مقدس یک آزمون الهی بود تا مسلمانان غربالگری شوند؛ در تکنیکهای نظامی، یا جنگ داریم و یا مقابله با حمله، اما هیچ مقابلهای قداست پیدا نمیکند.
وی با اشاره به علتهایی که معمار کبیر انقلاب این دفاع را مقدس لقب دادند، گفت: حدود ۱۲ سال داشتم که با چند تن از همسالان با دست بردن در تاریخ تولد شناسنامه و خواهش و تمناهای متواضعانه، از شهر ری به جبهههای نبرد اعزام شدیم و تا پایان جنگ تحمیلی به لطف خدا حاضر و ناظر بودم اما اگر زندهام هنوز، از خجالت است و لاغیر؛ ساعت ۲۱ پانزده مهر ۱۳۶۱ نخستین شبی بود که به اهواز رسیدیم و از آنجا که دوره فشرده استراق سمع دیده بودم، به گروه سه نفره دریایی ملحق شدم.
این رزمنده دفاع مقدس در ادامه خاطرات خود اینگونه میگوید: حالات رزمندگان عجیب بود و حیرتانگیز و چون در سن کم بودم، عمق مفاهیم اقدامات جان برکفان را درک نمیکردم، خلوص رزمندگان، وحدت و یکپارچگی آنان، شجاعت توأم با سخاوت و از خود گذشتگی و اطاعت از فرامین امام راحل از برجستگیهای صفات دلاور مردان ایران اسلامی بود.
خاکزاد خاطرنشان کرد: آنجا فهمیدم که چرا این دفاع، به دفاع مقدس نام گرفت، چون قداست جمعی نبود که بگوییم مثلاً یک گروه یا یک تیپ و یک لشکر، بلکه تمام جان برکفان گویی از روح قدسی و کمال بالایی برخوردار بودند، گاهی که برای استراحت به پشت جبهه میآمدیم، جوانانی را میدیدم که دو ساعت مانده به اذان مغرب به سجود رفتهاند.
وی افزود: روزی از یکی از این مخلصین پرسیدم در سجده چه میگوئید که قریب به دوساعت پیشانی بر خاک دارید، گفت هیچ… من کسی نیستم که در مقابل عظمت خدا سخن بگویم، فقط گاهی میگویم برای تو آمدهام، چون دوستت دارم؛ من حتی معنی دوست داشتن خدا را هم فهم نمیکردم.
صبور بودند و همیشه متبسم
این رزمنده دفاع مقدس با بیان اینکه رزمندگان حتی در لحظههای جان دادن نیز خنده بر لب داشتند، بیان کرد: وقتی میدیدیم تعداد بیشماری از نوجوان و جوانان این مرز و بوم با دست خالی در مقابل تمام استکبار جهان ایستادهاند و ذرهای هراس ندارند، وقتی دیدم با یک شعار الله اکبر صدها بعثی را اسیر میگیرند، وقتی دل شب نجوای نماز شب رزمندگان را شاهد بودم، وقتی محبت رزمندگان به اسرای نیروهای بعث را دیدم، وقتی پرپر شدنِ شهدا را شاهد بودم که در لحظات آخر، یا سلام به امام کربلا میدادند و یا میگفتند خدایا ببخش که دست خالی آمدهایم، وقتی فرماندههای لشکر چون همت و صیاد را میدیدم که جلوتر از بچههای خط بودند، وقتی ساده زیستی فرماندههان جنگ تحمیلی را دیدم، وقتی آنهمه عنایتهای خدا را در صفات رزمندگان حس کردم، تازه متوجه شدم که این دفاع یک دفاع جانانه و قداست بالایی دارد.
شهیدی که زنده شد
خاکزاد از سومین زمان زخمی شدنش اینگونه میگوید: سال ۶۳ در مجنون شهید شدم، بعد چهلم خودم برگشتم چون بین نیروها گیر کرده بودیم، رزمندگان نام من را در لیست شهدا قرار دادند؛ ماجرا این بود که در جزیره مجنون سال ۶۳ عراق از اول صبح شروع کرد به شیمیایی زدن و من هم شیمیایی شدم از نوع «گاز سارین» اما همرزمانم دیر فهمیدند چراکه نیروها بعد حمله عقبنشینی کردند و تعدادی از ما ماندیم بین دو گروه؛ چون ۲۳ روز از زمان مفقودی ما گذشت، اعلام شهادت کردند، ختم گرفتند و مراسم چهلم هم برپا شد.
وی روایت میکند: حدود ۲ سال فقط جزیره مجنون بودم؛ از داوطلبهای ویژه؛ هر جا و هر ساعت که اعلام میشد، میرفتم؛ البته شیطنت هم زیاد داشتم، در جاده آبادان ماهشهر هم، موج انفجار باعث شد تا ماشین ما چند بار مَعلق زد و هر دو پایم شکسته شد و در حال حاضر ۸۲ درصد ریه سمت راستم از بین رفته و گوش چپم تنها ۵ درصد شنوایی دارد.
این رزمنده دفاع مقدس کار به بهای کمپوت گیلاس را از شیطنتها و خاطرات شیرین خود در زمان حضور در جبهه دانست و گفت: دوران دفاع مقدس همدلی و وحدت بین رزمندگان حرف اول را بعد از تقوی میزد؛ همه چیز فراوان بود از جمله انواع کمپوتها، از بچگی کمپوت گیلاس دوست داشتم آنقدر که حاضر بودم مریض و راهی بیمارستان شوم تا برایم کمپوت گیلاس بیاورند.
خاکزاد با خنده از تعریف این خاطره ادامه داد: انجام تمام کارهای سخت را بر عهده میگرفتم تنها به عشق خوردن کمپوت گیلاس، همه میدانستند و به نقطه ضعفم پی برده بودند، کار میکشیدند تا در ازای آن کمپوتی بگیرم، خلاصه یک عده برای اهداف مقدس راهی جبهه میشدند و من به عشق کمپوت گیلاس.
وی در پایان با تاکید بر اینکه رزمندگان اسلام مهمترین سلاحشان ایمان بود، یادآور شد: جنگ تحمیلی، ۸ سال دفاع مقدس برای حفظ احکام و ارزشهای الهی بود و ما امروز مدیون همان شهدا هستیم و اگر در اطاعت از ولایت و تداوم راه شهدا ذرهای کوتاهی کنیم، دنیا و آخرتمان به فنا خواهد رفت.