26

“نیما” نماینده نسلی که در زمستان امید را در شعر فارسی پرورش داد

  • کد خبر : 13445
  • ۲۰ آبان ۱۴۰۲ - ۲۰:۰۸
“نیما” نماینده نسلی که در زمستان امید را در شعر فارسی پرورش داد
علی اسفندیاری که با نام نیما یوشیج شناخته می‌شود زاده‌ی ۲۱ آبان ۱۲۷۴ در یوش مازندران، ایران است.

به گزارش “خط شمال” علی اسفندیاری بنیانگذار شعر مدرن فارسی و ملقب به ( پدر شعر نو) در ایران است.

زمینه کاری: نیما یوشیج شاعر، نویسنده، منتقد، نظریه پرداز ادبی بود و در مدرسه عالی سن لوئی دانش آموخته است.

بسیاری از شاعران و منقدان معاصر، اشعار نیما را نمادین و پایه شاعران سمبولیسم بنام جهان می‌دانند. نیما همچنین اشعاری به زبان مازندرانی دارد که با نام ” روجا” چاپ شده است.

زندگینامه: نیما یوشیج در سال ۱۲۷۴ خورشیدی در روستای یوش از توابع بخش بلده، شهرستان نور ، بدنیا آمد. پدرش ابراهیم خان اعظم السلطنه،  متعلق به خانواده ای قدیمی در مازندران بود و به کشاورزی و گله داری مشغول بود. خاندان اسفندیاری( نور ) از خاندان های معروف ایران و نور استان مازندران در دوره قاجار و پهلوی است. نسبت ایشان به شاخه ای از اِسپهبدان طبرستان موسوم به پادوسبانیان میرسد. پادوسبانیان سلسله ای ساسانی تبار بودند که از حدود سال ۴۰ هجری تا دوران شاه عباس یکم صفوی بر بخش های از طبرستان ( بعداً مازندران ) حکمرانی می کردند. علی اسفندیاری(نیما یوشیج ) و محتشم السلطنه از مشهورترین اعضای این خاندان هستند.

در عصر قاجار و پهلوی وزراء و نمایندگان مجلس و چهره های سیاسی و علمی و هنرمندان متعددی از میان این خانواده برخاستند. کتابی به عنوان زندگی حسن اسفندیاری به چاپ رسید، که نیما یوشیج در آغاز کتاب نسبت و تبار خاندانش را شرح می‌دهد.  نیما به اصالت و تبار خود افتخار می‌کند. شهر آگیم از اجداد پدری نیما و از بزرگان مازندران بود. به دلیل همین علاقه مندی به تبار بود، که نام فرزنداش را شهر آگیم گذاشت. نیماور در زبان مازندرانی به معنی کماندار بزرگ است که نیما یوشیج در این باره می‌گوید: نیماوریکی از پادشاهان رستمدار که جد من است. هنر نیما یوشیج شاعری است و باعث شد که امروز یکی از نامداران عرصه ادبیات ایران باشد. وی با راهنمایی های یک معلم به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت. و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد. نیما شعر بلند افسانه را به نظام وفا معلم قدیمی اش تقدیم کرده است. علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد، نیما نام یکی از اسپهبدان طبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می‌کرد. نام او در شناسنامه نیماخان یوشیج ثبت شده است.

آثار: نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفته نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرزادی را برانگیخت.  شاعران سنتی به مسخره و آزار او دست زدند. عبدالعلی دستغیب، منتقد ادبی  و معتقد است. نیما حتی در ابتدا که به سبک قدیم شعر می سرود، توانایی خود را نشان داد. هر چند این اشعار از نظر فرم کهن هستند. نیما معانی و موضوعات جدیدی در آنها گنجانده است. گذشته از صدای چنگ، قو، شمع کرجی و فضای بی‌چون که شعرهای سال ۱۳۰۵ است. شهرهای سالهای ۱۳۱۶ گل مهتاب، ققنوس،  مرغ غم، پریان، عنکبوت رنگ، خنده سرد چاپ می‌شود. او در ۶۴ سال زندگی خود توانست معیارهای هزارساله شعر فارسی را که تغییر ناپذیر و مقدس و ابدی می‌نمود با شعرهایش تحول بخشد.

منظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی ( بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته است. بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیما نگاهی دیگر گونه دارد و عشق عارفانه را رد می‌کند.  نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه،  چشمه و بز ملاحسن مسئله کور افکاری اجتماعی را بیان می‌کند، اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری می‌کند،  انتشار افسانه دنیای ادبيات آن زمان را برآشفت. ای شب در هفته نامه نوبهار محمد تقی بهار چاپ شدو جنجالی برانگیخت. سرویس طاهباز نقش مهمی در گردآوری،  نسخه برداری تدوین و نشر آثار نیما یوشیج داشته است. انقلاب نیما با دو شعر ققنوس در بهمن ماه ۱۳۱۶ شمسی و غراب در مهرماه ۱۳۱۷ شمسی آغاز شد. و او این دو شهر را در مجله موسیقی که یک مجله دولتی بود منتشر کرد.

درگذشت: یوشیج در حالی که به علا سرمای شدید یوش، به ذات الریه مبتلا شده بود، برای معالجه به تهران آمد ، معالجات تاثیری نداشت. در ۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد، سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه اش در یوش منتقل کردند. آرامگاه او در کنار آرامگاه خواهرش بهجت الزمان اسفندیاری و آرامگاه سیروس طاهباز در میان حیاط جان گرفته است.

نمونه اشعار؛

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ “تلاجن” سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندوهی

فراهم تو را من چشم در راهم … شباهنگام…

در آن دَم که بر جا دره ها

چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر

به پای سَرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه؟!

من از یادت نمی کاهم!

تو را من چشم در راهم…

پرواز…

در پیله تا به کی ، بر خویشتن تنی؟

پرسید کرم را، مرغ از فروتنی

تا چند مُنزوی، در کنج خلوتی؟

در بسته تا به کی، در مَحبَس تنی؟

در فکر رَستنم_ پاسخ بداد کرم_

خلوت نشسته ام زین روی، مُنحنی

همسال های من، پروانگان شدند

جَستند از این قفس، گشتند دیدنی

در حبس و خلوتم، تا وارَهَم به مرگ

یا پَر برآورم، بهر پریدنی

اینک تو را چه شد، کای مرغ خانگی

کوشش نمی کنی، پَرّی نمی زنی؟

متن: مائده محمدزاده دانش‌آموز پایه نهم دبیرستان فاطیما شهرستان محمودآباد

لینک کوتاه : https://khateshomal.ir/?p=13445

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : 0
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.